دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد ..



اپیزود اول :

براش نوشتم : سخته. خیلی سخته. خیلی خیلی سخته. ولی مهم اینه که تموم میشه. همه چی یه روزی تموم میشه. چه خوب باشه :) و چه بد. تموم میشه و ما میمونیم. البته ما هم یه روز تموم میشیم. شاید همین امروز. شایدم فردا.

از سختی هاش نوشت. از خانوادش. از دوستاش. از عشق اشتباهیش. از تنهاییش. از تنهاییش. از تنهاییش. از اینکه من در میان جمع و دلم جای دیگریست. از همه چی. گوش کردم به حرفاش. صداشو شنیدیم. غصه خوردم. اشک ریختم. نمیدونم واسه کی. واسه اون ؟! یا واسه خودم ؟! از حال بدم واسش گفته بودم و خیلی وقت بود تظاهر می کردم که آره چیز خاصی نبود و همه چی تموم شد و حالم خوبه و نتونستم باهاش حرف بزنم. چون اون باید فکر می کرد من خوب ِ خوبم و هیچ مشکلی ندارم. چون اون فکر می کنه مشکلاتش خیلی مشکلن. ینی خیلی بزرگن. ینی اون از همه بدبخت تره. وقتی باهاش حرف میزنی، میگه : خب همین ؟! :| واسه این انقد ناراحتی ؟! :| " بعد من ناراحت تر میشم. خالی که نمیشم هیچ، خراب تر هم میشم. تحقیر میشم. از خودم بدم میاد که چرا باهاش حرف زدم. چرا هی نفهمی می کنم ؟! تا کی آخه ؟!

. . .

اپیزود آخر :

یه ویس فرستادم بهش، گفتم : ببین، پارسال، همین روز، دغدغه ات چی بود ؟! واسه چی غصه می خوردی ؟! سال قبلش چی ؟! الان یادته اونا رو ؟! نه ! تموم شده. تو فراموشش کردی. اینم فراموش می کنی. مگه چقد سخته ؟! انقدی سخت هست که واسش غصه بخوری ؟! اگه هست، کلی غصه بخور. انقد که سیر شی. پشیمونم نباش بابتش. بابت چیزی که ارزش غصه خوردن داره، باید غصه خورد. ولی مهم اینه که مطمئن باشی که ارزششو داره :) مثلا من ارزششو ندارم. ولی اون داره :) پس غصه نخور. منم اومدم واسه خدافظی. اومدم بگم که خب، من دارم تموم میشم. مثل همه ی چیزای دیگه که یه روزی تموم میشن. دیر و زود داره و فلان و اینا :)) اومدم مثل مسیح دماغمو بالا بکشم و بگم " من دوسِت داشتم" :) تو چشام نگا کن. ازون لبخندا بزن. بگو " باشه. ولی من کمکت می کنم." بعدم برو. کمکم نکن. مثل همیشه دروغ بگو. مثل قبل باش. فقط همینو بگو و برو. من راضیم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سوالات ضمن خدمت فرهنگیان you-web دانشگاه پیام نور بابل دنیای رها کوچولو Sharpener وبلاگ مهندس شهرآشوب موزیک جدید 1398 فرش آموز | فرش و تابلوفرش دستبافت آموزش layamout